روح او در بالا به دروازه های بهشت رسید و يك فرشته از او استقبال کرد .
« مشکلی نیست . شما من را راه بده ،
من خودم بقیه اش رو حل می کنم »
« اشکال نداره . من همین الان تصمیمم را گرفته ام .
« می فهمم . به هر حال ما دستور داریم . ماموریم و معذور »
و سپس او را سوار آسانسور کرد و به پایین رفتند .
پایین ... تا اینکه به جهنم رسیدند .
در آسانسور که باز شد ، سياستمدار با منظرهء جالبی روبرو شد .
بعد از پایان روز دوم ، فرشته به دنبال او آمد و از او پرسید که آیاتصمیمش را گرفته ؟
سياستمدار با تعجب از شیطان پرسید:
« انگار آن روز من اینجا منظرهء دیگری دیدم ؟ آن سرسبزی ها کو ؟
ما شام بسیار خوشمزه ای خوردیم ؟ زمین گلف ؟ ... »
« آن روز، روز انتخاب.. بود ... امروز دیگر تو رای دادهای » .
نظرات شما عزیزان:
برای وبلاگ کلبه عشق آدم و حوا مشکلی پیش اومد که مجبور به تغییر سرویس شدیم
خواستم بگم که لینک رو با ادرس جدید تقییر بدید:
http://adam-hava.rozblog.com/
به نام : کلبه عشق
مثل همیشه کارت عالیه
موفق باشی دوست عزیز
و دیگر هیچ نمی گویم …!
که این بزرگترین اعتراض دل من استـ
به تو …
سکوت را دوستـــــــــ دارم
به خاطر ابهت بی پایانش.
وفتی انتخاب میکنی باید تا تهش رو حرفت باشی
مرسی
ممنون
[ یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:روز انتخاب ,ابلیس جهنم,سیاست مدار,امنیت,ازادی,جدایی,پیشگیری,استخدام دولتی, ] [ 15:10 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]
[